جدول جو
جدول جو

معنی بن بکته - جستجوی لغت در جدول جو

بن بکته
بن بکت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بن بست
تصویر بن بست
کوچه ای که آخرش بسته باشد و راه به جایی نداشته باشد، ناگذاره
کنایه از کار دشواری که راه حل برای آن پیدا نشود
فرهنگ فارسی عمید
(بُمْ بَ)
بن بسته. کوچۀ تنگی که بن آن بسته و پوشیده باشد و راه دررو نداشته باشد. (ناظم الاطباء). کوچۀ سربسته. (آنندراج).
- کوچۀ بن بست، در تداول، کوچه ای که راهی بجائی ندارد. از بن دررو ندارد. کوچۀ ناگذارده، مقابل گذارده. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
شاید افتد گذر بوی تو روزی آنجا
کوچۀ غنچه عجب نیست که بن بست شده ست.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُمْبَ تَ / تِ)
بن بست:
غار بن بسته بود کس نه پدید
عنکبوتان بسی مگس نه پدید.
نظامی (هفت پیکر ص 352).
دل مرا ز خم زلف او رهائی نیست
به در کوچۀ بن بسته هیچکس نزده ست.
صائب (از آنندراج).
و رجوع به بن بست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بن بست
تصویر بن بست
کوچه تنگی که بن آن بسته و پوشیده باشد و راه دررو نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بن بست
تصویر بن بست
((بُ بَ))
فاقد راه خروج
فرهنگ فارسی معین
بی دررو، تنگنا
متضاد: بن باز، دررو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی اصل ونسب، بی رگ وریشه، چلمن، دست وپاچلفتی، بی دست و پا، بی عرضه، بی بخار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از بنیاد، از نخست
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بکت
فرهنگ گویش مازندرانی
زهار، موی اطراف آلت تناسلی، موی زیربغل
فرهنگ گویش مازندرانی
اولین شالی درو شده برای چیدن در (کومه) ، نوعی چیدن پشته های
فرهنگ گویش مازندرانی
تندتند، از چپ و راست، از هر طرف، حرفی است برای هدایت اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
یکه خوردن، جست و خیز
فرهنگ گویش مازندرانی
منقرض شدن، از بین رفتن، پایین افتادن، به زیر افتادن، زیر
فرهنگ گویش مازندرانی
ریشه خشکیده، شکست خورده، نفرینی که بیشتر در مورد زنان و
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع شدن آب، نابود شدن و از ریشه و اصل افتادن، مفعول گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین به دختران و زنان به معنی: ریشه ات قطع شود
فرهنگ گویش مازندرانی